صدایی نبود. نه که سکوت باشد؛ صدایی وجود نداشت که نبود صدا وجود داشته باشد.
صدایی نخواهد بود. با اینکه صدا وجود داشته‌است؛ سکوت بار دیگر بی‌معنی خواهد بود.

صداها بسیارند. صداها چنان بسیارند که صدایی مفهوم شنیده نمی‌شود. جز صدای بی رمق نفس کشیدن خود تو. شاید صدای نفس‌هایت نیست که می‌شنوی؛ فقط درد تنت است که با هر دم و باز دم احساس می‌کنی.

صدا

صدایی ,وجود ,صدا ,بسیارند ,دم ,صدای ,صدا وجود ,خود تو ,کشیدن خود ,تو شاید ,شاید صدای
مشخصات
آخرین مطالب این وبلاگ
آخرین جستجو ها